سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام صادق(ع) و هویت شیعه

سال گذشته شب شهادت امام صادق(ع) قرعه سخنرانی در جلسه دوستان به اسم من خورد.
خلاصه حرفم این بود که ما انسا‌ن‌ها هویت‌های گوناگونی داریم یکی‌اش هم هویت دینی و مذهبی. این تعبیر بار ارزشی ندارد البته. عناصری در شخصیت و رفتار و باورهای ما تشکیل دهنده این هویت مذهبی‌ هستند. در این بین آن‌چه اتفاق می‌افتد تلاش برای تمایز هویت ما با هویت دیگران است. گاه ممکن است این تلاش به بیراهه کشیده شود. و مثلا برگزاری مراسم عید الزهرا بشود جزو نشانه‌های شیعه.

شکل گیری هویت مذهبی یک جامعه بستر خاص خود را دارد. آن شب گفتم که دوران حضرت صادق(ع)، به علت گسترده شدن ممالک اسلامی و ارتباط با سایر ملل و آزادی حاکم بر جامعه علمی و ترجمه آثار علمی کشورها و اقوام دیگر، حضور بردگان سایر ملل و .... دوران تعامل و تبادل فرهنگی بوده و به خاطر فضای ایجاد شده شیعه در حال هویت‌یابی است.

به نظرم رسید که یکی از برنامه‌های آن حضرت شکل‌دهی و اصلاح هویت شیعه است. تا این هویت صرفا بر اساس تمایز با دیگران شکل نگیرد. یعنی شیعه صرفا نه سنی نباشد.

بخشی از روایاتی که از حضرت درباره شیعه و ویژگی‌های آن نقل شده را در ادامه منبر خواندم.
نهی از غلو، دعوت به تقوا، گذشت از بدی دیگران، ... مضمون احادیث بود.


شیعه ما نیست کسی که در شهری با هزاران سکنه زندگی کند  و در آن شهر از او باتقواتر یافت شود.

برای دیدن احادیث می‌توانید به میزان الحکمه احادیث 9928 تا 9986 مراجعه کنید.


شک دارم پس هستم

شک دارم پس هستم
دکارت به دنبال یقین می‌گشت به شک رسید. بعد تلاش کرد از شک به یقین برسد. نمیدانم رسید یا نرسید.

بر اساس روایات و چنانکه مفسران گفته‌اند یقین در دو آیه 99 سوره حجر و 47 سوره مدثر به معنای مرگ است. به تعبیر دقیق‌تر درباره مرگ به کار رفته است. چرا که با مرگ است که آدمی به یقین می‌رسد. و تا نمرده است هم چنان دور از یقین است.

زندگان آنان‌اند که شک دارند. هر کس که شک می‌کند زنده است و هر که شک نکند مرده. دکارت به فراست این نکته را دریافته بود که می‌گفت من شک می‌کنم پس هستم.

من نیز سرشار از شک شده‌ام و هر گاه که با شک‌هایم مشغول می‌شوم احساس زنده‌گی می‌کنم. و هر گاه که از شک‌هایم دور می‌شوم و به حال خود رهایشان می‌کنم. روز مرگی بر همه چیز حاکم می‌شود و من مرده متحرکی بیش نیستم.
آنان که دچار روزمره‌گی می‌شوند درواقع با یقین زندگی می‌کنند و دیگرانی که با شک حشر و نشر دارند گرفتار مرگ روزانه نمی‌شوند.
بیایید شک کنیم تا بیشتر زنده‌گی کنیم


از شک تا شک

عقیده محکم داشتن خوب است؟ هنر است؟ ارزش است؟ پاسخ هر سوالی را زود دانستن و فهمیدن و به طور قطع جواب دادن خوب است؟ اصلا یقین چیزی خوبی هست که داشته باشی یا غصه نداشتنش را بخوری؟
زمانی منتظر بودم که جواب سوال‌هایم را بیابم و دیگر شک نداشته باشم. و فکر می‌کردم که سن و تحصیلاتم وقتی به مرحله‌ای خاص برسد دیگر شکی برایم باقی نخواهد ماند. ولی هر روز بر شک‌هایم افزوده شد. آن روزها دریغ می‌خوردم که چرا شک دارم و امروز دریغا گوی آنم که نکند اشتباه می‌کردم و اصلا یقین چندان لقمه دندان‌گیری هم نیست که در پی‌اش باشم.
شاید هم یقین خیلی با ارزش باشد و به همین دلیل کمیاب و بلکه نایاب باشد. چنان‌که من هنوز آن را نیافته‌ام. و گمان می‌کنم بسیاری از آنان که مدعی‌ یقین‌اند در واقع حداکثر دستی به گوش یا خرطوم فیل حقیقت کشیده‌اند.
دارم یقین می‌کنم که یقین یافت نمی‌شود. هر چند که عده‌ای هم‌چنان آن‌چه یافت می‌نشود را آرزو می‌کنند.
چند سالی است دارم تلاش می‌کنم زندگی در شک و با شک را یاد بگیرم و به دیگران نیز یاد بدهم. چون یقین چنان که در حدیث آمده اندک خلق شده است. و بعید می‌دانم در این دنیای به این شلوغی به این سادگی چیزی از آن گیر من بیاید.
گمان می‌کنم زندگی مسالمت آمیز با شک‌هایم، زیستی اخلاقی‌تر از حیات یقین‌ آلودم باشد.
پ ن: خیلی وقت است می‌خواهم دراین باره بنویسم ولی فکر می‌کنم فعلا همین مقدار کافی است.

شیفتگان گلشیفته

یک  زن ایرانی از ایران می‌رود و در خارج از کشور بدون حجاب زندگی می‌کند و حتی ممکن است به کارهای خلاف هم بیافتد. فکر می‌کنم زیادند زنانی که در خارج از ایران بدون حجاب و بلکه گاه بدون پوشش ظاهر شوند. یعنی تا اینجای کار اتفاق  عجیبی نیافتاده است ظاهرا.
ولی وقتی همین زن هنرپیشه باشد و شناخته شده و اسمش گلشیفته باشد. عکس‌ها و فیلم‌هایی که در آن‌ها پوشش مناسبی ندارد پخش می‌شود. به نظر من تا اینجای کار هم طبیعی است. یعنی ملت کنجکاو (بخوانید فضول‌)اند و می‌خواهند از جزئیات زندگی این هنرپیشه بیشتر بدانند. اصلا این همه نشریه و سایت زرد در دنیا برای همین درست شده است.
مشکل از اینجاست که برخی سایت‌های حسب ظاهر وزین هم نمی‌توانند از وسوسه خبرهای مربوط به این هنرپیشه زن بگذرند. برای همین یک عنوان مثلا ارزشی انتخاب می‌کنند و همان عکس‌ها را منتشر می‌کنند.
مثل این یکی (لینک را حذف کردم)
و این است که آزار دهنده است. ظاهرا این جماعت هی آرزو می‌کنند که این انسان برهنه و برهنه‌تر شود تا هم نان این‌ها چرب‌تر شود و هم برهانی پیدا کنند بر مدعیاتشان. خدا رحم کند.

تو متن خبر نوشته: ... با سرعتی باورنکردنی پله‌های سقوط  را طی کرد...

راستی و من و تو آهای رئیس خبر گزاری فلان یا باشگاه خبرنگاران بهمان ،سقوط نمی‌کنیم؟
شاید فرقمان این است که سقوطمان برای دیگران نان درنمی‌آورد.
یا شاید سقوطمان آنقدر وحشتناک است که به چشم ظاهر دیده نمی‌شود و فردا که عرصه حقیقت شود پدید ما رسواتر از امثال آن هنرپیشه باشیم.


پ ن 1: همیشه تو این مواقع به خودم میگم .... تو غره بدان مشو که می ‌می‌نخوری ....
پ ن 2: خیلی عصبانی‌ام


دنیا در دنیای مدرن

در آیه 20 از سوره حدید آمده است که انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة‌ و تفاخر و تکاثر فی الاموال و الاولاد...

دنیا گاه به معنای موقعیت زمانی و مکانی زیست ما به کار می‌رود و گاه به معنای شئ بی‌ارزش. حیات دنیا یعنی حیات بی‌ارزش. در این آیه زندگی بی‌ارزش را با پنج نشانه معرفی‌ کرده است. بازیچه، حواس‌پرتی از ارزش‌های اصیل، زینت، تفاخر و فخرفروشی و بالاخره زیاده‌خواهی در مال و فرزند....

مدتی است فکر می‌کنم این نشانه‌ها در دنیای سنت می‌توانند بازنمای حیات دنیا باشند. ولی با تغییراتی که در دوران مدرن ایجاد شده است، شاید نیازمند بازبینی این معیارها باشیم.

مثلا در گذشته تعداد زیاد فرزندان یکی از مطلوبات انسان‌ها بود. یعنی انسان‌ها دوست داشتند که فرزند بیشتری داشته باشند ولی امروزه نه تنها زیاد بچه داشتن مطلوب نیست بلکه مذموم است و خانواده‌ها تلاش می‌کنند کمتر گرفتار آن شوند.

باز با تصوری که من از انسان مدرن دارم، انسان مدرن کمتر در پی تکاثر اموال است بلکه بیشتر در پی لذت بردن از اموال است. چیزی که در دنیای گذشته کمتر امکان داشت. یعنی انبوه دارایی بیشتر ارزشمند بود تا مصرف و خوش‌گذرانی در حالی که بشر جدید بیشتر به خوش‌گذرانی می‌اندیشد تا انباشت ثروت.

البته از سوی دیگر دو مولفه لعب و لهو به شدت پررنگ‌تر شده‌اند. پدیده‌ای به نام فوتبال خاص دنیای مدرن است که گاه و در بازی‌های حساس جمعیتی میلیاردی را به دنبال خود می‌کشاند. لهو و غفلت هم که اساسا از نظر من بنیان دنیای مدرن است و بدون آن این فرهنگ کاملا متلاشی می‌شود. جهان مجازی و اینترنت می‌تواند نقش هر دو را به عهده بگیرد.

زینت نیز جزو فاکتورهایی است که در دنیایی مدرن بیش از دنیای سنت خودنمایی می‌کند. توجه انسان‌ها به ظاهرشان اصلا قابل مقایسه با زندگی انسان‌های گذشته نیست. انسان‌هایی که از پوشیدن لباس وصله‌دار عار نداشتند حتی اگر بسیار ثروتمند بودند. امروزه بسیاری از مردان نمی‌توانند بدون آنکه هر روز صبح صورتشان را اصلاح کنند  از خانه خارج شوند. هزینه‌ای که برای لباس و جواهرات و دکوراسیون و کلا زینت پرداخت می‌شود به هیچ وجه با دنیای سنت هم‌تراز نیست.

درباره تفاخر هم فکر می‌کنم در دنیای مدرن و با فربه شدن فردیت انسان‌ها جای کمتری برای آن باقی مانده است. هر کسی در دنیای مدرن برای خودش عالمی دارد و کمتر به نگاه دیگران به خودش می‌اندیشد

لینک مطلب در صراط نیوز